حلما گلی حلما گلی ، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

همه ی دنیــــــــای نفیــــــــس *** حلماگلی***

اولین عید مبعث مبارک

امسال عید مبعث خودمون رو دعوت کردیم خونه خاله فاطمه هنوز سفره هفت سینش به سفارش من پهن بود و عکس گرفتیم باهاش حلما گلی و خاله فاطمه و اینم از سفره ناهار که خاله فاطمه حسابی تو زحمت افتاده بود اونروز خیلی خوش گذشت خداروشکر...   ...
26 ارديبهشت 1394
5619 11 10 ادامه مطلب

خرگوش کوچولو و جشن دندونی + دانلود فایل تزیینات تم دندونی

سلام فندوق ایشاله همیشه تنت سالم باشه و لبت خندون عزیزم بالاخره با یه تاخیر چند ماهه جشن دندونی رو برگذار کردیم با ترکیب تم دندان و خرگوش خییییییییییلی عالی شد خداروشکر عکسا رو در ادامه مطلب میتونید ببینید. فایل های قابل پرینت گرفتن با کیفیت خوب از جشن دندونی دخترم حلما رو به این پست اضافه کردم. روی هر عکس که کلیک کنید فایل قابل پرینت گرفتن تم جشن دندونی براتون باز میشه. خب اینم از تزیینات تم جشن مون دندون بود و خرگوش واسه همین بعضی وسایل رو هم با ایده هویج تزیین کردم و چون لباس دخترم صورتی بود سعی کردم همه چیز تم رنگ صورتی باشه: رد پا به طرف جشن دندونی ...
23 ارديبهشت 1394
117697 17 43 ادامه مطلب

پدر جونه... پدر عمره... پدر عشقه که میمونه... 1394

سلام به گل یاس مامان میلاد حضرت علی مبارک! واسه روز پدر چند تا عکس با فوتوشاپ درست کردم که بابایی خیلی ذوق شون کرد... در ادامه مطلب همه شو گذاشتم .... روز جمعه هم رفتیم سد درودزن و شنبه هم که تعطیل بود ناهار خونه باباجون دعوت بودیم... عکساش رو بعدا برات میذارم. دستانت بوی زحمت , چشمانت رنگ خستگی , اما صدایت زنگ زندگی است پدرم, دستانت, چشمانت و صدایت را عاشقانه دوست دارم! احتیاجی به تسبیح نیست... دستانت را که به من بدهی با انگشتانت ذکر دوست داشتن می گویم... چقدر من خوشبختم که تو همیشه کنارمی... بابا روزت مبارک ...
12 ارديبهشت 1394

آتلیه 8 ماهگی - بنیز(مادروکودک)

سلام گلبرگ نازم... بالاخره با هر دردسری بود بابا رو راضی کردم که ببرمت آتلیه هشت ماهگی! خیلی تحقیق کردم که کدوم آتلیه ببرمت که در نهایت تصمیم گرفتم بریم آتلیه تخصصی کودک بنیز یا مادروکودک تو خیابون نیایش. دکوراش فوق العاده بودن فقط یکم اخلاقش تند بود و هی زودباش زودباش میگفت ولی خب در نهایت از نتیجه کار راضی بودم! بقیه عکسا در ادامه مطلب... اونروز با مامان محبوبه و عمه اطهر و بابایی رفتیم آتلیه... واسه هر عکسی یکی کمک میداد که شما بخندی! آخه چون محیط جدید و رنگارنگ بود مثه همیشه همکاری نمیکردی باهامون! فقط یه چیز بدی که داشت فایل عکس ها رو بهم ندادن و از روی عکسا عکس گرفتم که زیاد خوب نشدن! ...
5 ارديبهشت 1394
1